درخشش ما دهه هشتادیا

زینب غلامی، دانش آموز متوسطه دوم یکی از مدارس استان مرکزی (شهرستان اراک) است. حدود یک سال پیش بود که توسط اتحادیه استان شان، به عنوان یکی از دبیران دانش آموز به دبیرخانه رسانش معرفی شد. از ابتدا مشخص بود به رسانه، واقعا! علاقه دارد. در رسانش 4، یکی از دبیران فعال و پر انرژی بود؛ البته همزمان در اتحادیه و در مدرسه هم کار رسانه ای می کرد، از سردبیری نشریه تا ساخت پادکست هایی به اسم “ویرگول”. پادکستی که کلید اول شدنش در رسانش 4 بود و طبق گفته هایش، قصد دارد نسخه جدیدتری از آن را نیز تولید کند. در گفت و گوی ما با زینب غلامی، او از ماجرای خنده دار و البته پرهیجان تولید “ویرگول” گفته است. این گفت و گوی جذاب و با مزه را از دست ندهید.

سلام خانم غلامی، به عنوان اولین سوال؛ از لحظه‌ای که با خبر شدی جزو برندگان مرحله نخست رسانش هستی برامون بگو 

سلام! من به عنوان دبیرِ استانی و دانش آموز رسانش تو جشنواره شرکت کرده بودم و البته اثر هم فرستاده بودم. راستش اون لحظه که این خبر رو شنیدم باورم نمیشد، شگفت زده بودم و خیلی خوشحال!

توصیه‌ت به بچه هایی که میخوان تو رسانش شرکت کنن چیه؟

از این فرصت استفاده کنن و با نهایت تلاش و بر اساس توانایی شون، بهترین اثری که میتونن تولید کنن رو، ارائه بدن و خودشون رو با شرکت کردن تو این جشنواره بسنجن.

خانم غلامی؛ بعد از برنده شدن باز هم کار رسانه کردی؟

بله بله ! تو حوزه تمدن سازی از نگاه قرآنی پادکست ساختم… همچنین قراره مجموعه پادکست های ویرگول رو ادامه بدیم 

یه خاطره جالب از حین انجام کار برامون تعریف کن.

زمان زیادی تا پایان مهلت ارسال آثار نمونده بود که همگروهی‌م رو مشخص کردم. چون میدونین که باید برای مرحله دوم رقابت، اثر جدیدی می ساختیم. از بین موضوعات پیشنهادی، بعد از کلی فکر!! بالاخره موضوع رو بطور قطعی انتخاب کردیم. حالا وقت این رسیده بود که دست بجنبونیم و پادکست مون رو ضبط کنیم. خب مسلما اولین چیزی که احتیاج داشتیم میکروفن بود. رفتیم از اتحادیه، میکروفن امانت گرفتیم و باهم هماهنگ کردیم که فردای اون روز پادکست رو ضبط کنیم. آخرای شب بود که همگروهیم تماس گرفت و با ناراحتی گفت اتحادیه میکروفون رو فردا برای یه کار مهم نیاز داره و ما نمیتونیم ازش استفاده کنیم!! فردای اون روز برای ضبط پادکست مجبور شدیم بریم مسجد محله‌مون. دوستم یه میکروفن دیگه آورد، قبلش مثل یه میکروفنِ درست و حسابی!! صدا رو ضبط می‌کرد اما همینکه ما شروع به ضبط پادکست کردیم، خراب شد و برخلاف میل‌مون مجبور شدیم بذاریمش کنار و به هنزفریِ مبارک روی بیاریم!!

خلاصه کار ضبط پادکست شروع شد؛ بعد از چند بار ضبط همین که همه کارا داشت خیلی خوب پیش میرفت، (چون نزدیک اذان شده بود و ما هم متوجه گذر زمان نشده بودیم) یه بنده خدایی از طرف دیگه‌ی مسجد وارد شد و باشنیدن صدای ما از ترس، بلند بلند صلوات فرستاد!! و ما این شد که ما مجبور شدیم دیگه به کارمون ادامه ندیم.

اونجا بود که فهمیدیم باید تغییر مکان بدیم و رفتیم طبقه بالای مسجد. متاسفانه اونجا هم خیلی از شر آلودگی صوتی در امان نبودیم اما خلاصه و بالاخره با هر زحمتی که بود پادکست رو ضبط کردیم و رفتیم خونه.

شاید باورش سخت باشه اما بعد از یک روزِ کامل و تلاش و تلاش و تلاش کردن به این نتیجه رسیدیم بهتره پادکست دوباره از اول ضبط کنیم!!!

بالاخره از هفت خان رستم گذشتیم و دقیقه نود، اثر رو به دبیرخانه فرستادیم !

ماجرای پر دردسر تولید پادکست یک رسانشی درجه یک را از دست ندهید

خانم غلامی، دوست داری تو آینده هم کار رسانه ای انجام بدی؟

بله خیلی زیاد!

من به کار رسانه ای علاقه ی بسیاری داشتم که رویداد رسانش علاقه منو دو چندان کرد.

شروع کار رسانه ای تون، از اتحادیه و انجمن اسلامی بوده؟

بله همینطوره. ما برای تک تک فعالیت هامون داخل اتحادیه کار رسانه ای انجام میدادیم، از هیئت انصارالمهدی گرفته تا مدرسه انقلاب و لشکر فرشتگان. این شد که ما تبدیل به یک تیم رسانه ای خوب شدیم.

به نظرت برای تشکیل یک تیم رسانه ای، بچه ها باید چکارهایی انجام بدند؟

اول باید کسانی که تو این زمینه استعداد و علاقه دارن رو شناسایی کنن و روی محتوای اثرشون، بارش فکری داشته باشن و بعدش برای تولید اثر، تقسیم کار انجام بدن و بسم الله بگن و برن برای تولید اثر؛ به همین سادگی!!

زینب غلامی هنگام دریافت تندیس رتبه برتر رسانش 4

رسانش چرا برات جذاب شد؟

بستری که فضای رقابتیِ جذابی رو بین نوجوونا ایجاد کنه، برای من  خیلی لذت بخشه؛ خصوصا اگه تو حوزه رسانه باشه! چون الان عصر رسانه ست و خیلی ها به تولید محتوا علاقه پیدا کردن.

شما تو مدرسه و انجمن اسلامی هم کار رسانه ای داشتی؟ برامون بیشتر ازش بگو

بله من سردبیر نشریه بودم. ما نشریه دانش آموزی تولید و بین دانش آموزای مدارس شهرمون توزیع می‌کردیم که تا چند شماره هم پیش رفتیم. البته داخل انجمن اسلامی، کلیپ و مستند و پادکست هم می‌ساختیم.

در دانشگاه، قصد داری چه رشته ای بخونی؟

خیلی بهش فکر کردم… شاید مهندسی کامپیوتر یا شایدم فیزیک

البته به علوم ارتباطات هم خیلی علاقه دارم!

 در مورد کلماتی که میگم حست رو بگو؟

میکروفون: ابزار کار گویندگی

صوت: امواج زندگی

پادکست: رسانه محبوبِ من

رسانش: یه اتفاق ویژه! … یه رویداد جذاب برای اهالی رسانه

آینده: درخشش ما دهه هشتادیا

ایران: قوی و استوار

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.